گاهی وقتا پیش خودم فکر میکنم که آیا من یه آنومالیام تو این دنیا؟ کسی که هماهنگ نیست با بقیهی دنیا... کارایی میکنه و حرفایی میزنه که بقیه جدیده واسشون، و این گاهی ناراحتشون میکنه؛ یا حتی میترسو, ...ادامه مطلب
فکر نمیکنم هیچکس تا حالا توی همچین وضعیتی گیر کرده باشه. واقعا سخته که بخوای اینجور رابطههارو مدیریت کنی ما یه دوستی داریم که کلا از لحاظ سر و زبون هیچی کم نداره. کلا ورد زبونش چاکرم و مخلصم و از این حرفاس. البته کمکهایی هم کرده بهم. مثلا روزای دانشگاه، صبحش با سوناتا میاد دنبالم (البته مسیر همینوره به هر حال :) ) و موقع مقاله نوشتن، وقتی که میبینه چیزی که داره مینویسه خر حمالی هاش زیاده، سراغ, ...ادامه مطلب
حتی نمیدونم از کجا شروع کنم بگم... دوستام، امروز اولین همایش انجمن نوروساینس شون رو برگزار کردن... منم البته اسمم تو این انجمن هست ولی خب... واقعا کار خاصی نکردم... میدونی، چیزی که بهش فکر میکنم اینه که چجوری بعضیا اینقد ذهنشون بازه و مغزشون بازه و اینقد خوب و راحت و با اعتماد بنفسن که میتونن دوستاشونو دور خودشون جمع کنن و انجمن بزنن و برن با چنتا استاد حرف بزنن که بیان صحبت کنن توی همایششون و اینهمه کار جانبی ... اصلا برگردیم به اصل قضیه. به اون انگیزه شون. به اینکه میفهمن و میدونن که مثلا نوروساینس یا همون علوم اعصاب رو دوست دارن. بعد این علاقه شونو به ب,همایش,همایش های سال 95,همایش ها,همایش شهر هوشمند,همایش به انگلیسی,همایش ایران کانکت,همایش توسعه دهندگان وب,همایش نگار,همایش های بین المللی,همایش خلق ...ادامه مطلب
لحن صحبتش یکباره عوض شد. “تا حالا شده یکیو از صمیم قلبت دوستش داشته باشی، بعد بفهمی با مزخرفترین آدمی که میشناسی حرف میزنه؟ میتونی تصور کنی فاجعه رو؟ میدونی، کلمهها بعضی وقتا کم میارن. من واسه توصیفش فقط در همین حد میتونم بگم که اونقدر روحت درد میگیره که دلت میخواد سرتو فرو کنی تو بالشت و فقط داد بزنی از درد… گریه کنی از درد… و این هیچ موقع تمومی نداره. ممکنه تو یه روز ۵۰ بار بهش فکر کنی و هر ۵۰ بار بخوای سرتو فرو کنی تو بالشت و از عمق وجودت نعره بزنی… یه چیز دیگهم بود. من خیلی سخت گریه میکنم… یعنی بغض لعنتی تا گلوم میاد، ولی بیرون نم,پیرمرد مهربون,پیرمرد و دریا,پیرمرد,پیرمرد به انگلیسی,پیرمرد مهربون مزرعه داره دانلود,پیرمرد مهربون کامل,پیرمرد یزدی انقلابی,پیرمرد شهری,پیرمرد چشم ما بود ...ادامه مطلب
نمیدونم چرا. ولی اسم امام زمان که میاد من یه آدم دیگه میشم... حتی گاهی اشک میاد تو چشمم. به زور جلو خودمو میگیرم که گریه نکنم جلو بقیه، آبروم نره... واقعا منقلب میشم... امام زمان، امید منه. همه چیز منه. باهاشون خیلی حرف میزنم. براشون خیلی مینویسم. ازشون خیلی چیزا میخوام. میدونم هستن. میدونم رو همین کره زمینن. گرچه جوابمو نمیدن... شایدم میدن من نمیفهمم... میگن که ایشون بر اوضاع و احوال ما آگاهن. یعنی میبینن، میشنون، بین ما آدما ان. یعنی همین الان که دارم اینارو مینویسم، میبینن... یار امام زمان شدن کار آسونی نیست. یار امام زمان شدن یعنی تبدیل شدن به یکی از بهترین آ,امام زمان,امام زمان و ای,امام زمان بشقاب پرنده,امام زمان شعر,امام زمان در رشت,امام زمان عکس ...ادامه مطلب
تولدتون مبارک هوای منم داشته باشید آقا,امام هادی,امام هادی ع,امام هادی حامد زمانی,امام هادی+سخنان,امام هادی مولودی,امام هادی عکس,امام هادی تولد ...ادامه مطلب