دلم میخواد سر خودم داد بزنم. همه چیم آمادهس. همه چی مهیاس. خونه به جا. زندگی به جا. پدر و مادر همه تلاششونو میکنن که چیزی کم و کسر نباشه. همه از همه طرف هوامو دارن. نه باید غذا بپزم نه ظرف بشورم نه کارای خونه رو بکنم نه پول در بیارم. هیچ کاری رو بهم نمیسپرن که وقتم گرفته نشه. پول به اندازه کافی بهم میدن. هر کتاب, ...ادامه مطلب
خدایا... سلام... من بدینوسیله، به طور کتبی، اقرار میکنم که توی حل و فصل خیلی از مسائل زندگیم، عجز و ناتوانی کامل دارم... چیزهایی که وقتی بهشون فکر میکنم، میبینم تهش هیییچ پناهی غیر از خودت ندارم... به معنای واقعیِ کلمه... فقط یه نفر میتونه کمکم کنه و اونم خودتی... امیدوارم که به قول خودت، منو جزو «زیانکاران» قر, ...ادامه مطلب
مرسی از همهتون. تک تکتون که خوندید. که کامنت گذاشتید. دونه دونهی کامنتا حالمو بهتر کرد... کامنتایی که بعضیاشون اینقدر طولانی بودن که بلاگفا بهم اجازه نمیداد زیرش جوابشو بنویسم... حتی مورد داشتیم که اصل کامنت هم جا نشده و نصفه اومده :) مرسی از همهتون. چه اونایی که اون اوایل کامنت میذاشتین و دیگه, ...ادامه مطلب
امروز دوستم نیومد دنبالم. خوابش برده بود. پریدم پشت ماشین خودمون. تخته گااااااز میرفتم طرف دانشگاه. استادمونم گیره سر اینکه کسی دیر بیاد. هی ویراژ دادم از بین ماشینا و اینا... واقعا اولین بار بود تو عمرم که بد رانندگی میکردم. هی ویراژ دادم و دادم و دادم تا رسیدم به ماشین پلیس. نمیدونم چی شد خر شدم پیچیدم جلو خودِ پلیس :)) فک کنم پلیسه تو عمرش کسی اینجوری بهش بیاحترامی نکرده بود :)) فوری آژیر زد و نگهم داشت با عصبانیت... ۱۵۰ تومن جریمم کرد ۳ نمره منفی گرفتم به خاطر حرکات مارپیچی میخواست ماشینو ببره پارکینگ. با هزارجور خواهش و تمنا منصرف شد ده دقیقه هم دیر رسیدم سر کلاس :)) ولی خب خیلی حال داد... اینم یه تجربه جدید :) خداوکیلی با دست فرمونم خیلی حال کردم. راضیام از خودم :), ...ادامه مطلب
هیچکس نمیدونه چی قراره بشه... ولی خب... نا امیدی تموم وجودمو گرفته. رخنه کرده تو تک تک سلولای بدنم... اینکه قرار نیست بتونم دختر خوبی پیدا کنم، اونجور که باب دلمه... اینکه اصولا همهی این آدما پتانسیلشو دارن که ولم کنن برن پی کارشون... کارشون به جایی برسه که دیگه وجود من لازم نباشه... اینکه تا خوبتر از منو پیدا کردن، منو به کلی یادشون بره... اینکه خیلیا هستن که بهتر از منن. چرا من نمیتونم اونجوری باشم. اینکه چرا بعضیا بدون هیچ دلیلی باهام سرد رفتار میکنن. مگه من چکار کردم... نمیدونم این ترسا از کی و کجا تو وجودم رخنه کردن. اما هستن. یه جا اون گوشه مغزم نشستهن,ناامیدی,ناامیدی از خدا,ناامیدی از رحمت خدا,ناامیدی در قرآن,ناامیدی چیست,ناامیدی از درگاه خدا,ناامیدی در کنکور,نا امیدی از کنکور,نا امیدی در قران,نا امیدی از عشق ...ادامه مطلب