من بدینوسیله، به طور کتبی، اقرار میکنم که توی حل و فصل خیلی از مسائل زندگیم، عجز و ناتوانی کامل دارم... چیزهایی که وقتی بهشون فکر میکنم، میبینم تهش هیییچ پناهی غیر از خودت ندارم... به معنای واقعیِ کلمه... فقط یه نفر میتونه کمکم کنه و اونم خودتی... امیدوارم که به قول خودت، منو جزو «زیانکاران» قرار ندی...
و همینطور جا داره که ازت کمال تشکر رو به جا بیارم... بابت همه نعمتایی که دادی. اگه بخوام بنویسم که یه طومار میشه... اما به طور خلاصه، وقتی بهش فکر میکنم، میبینم هیچی کم ندارم. همهی شرایط رو در بهترین حالت ممکن قرار دادی. خونواده، دانشگاه، سلامتی، و و و ... من نمیدونم چه لطفی بهت کردم که هوامو داشتی، اونم حتی قبل از اینکه خودم دوزاریم بیوفته که چقدر هوامو داری... از بچگی... ولی به هر حال، ممنون... خیلی ممنون... :)
بازم تکرار میکنم... هیچ پناهی جز خودت ندارم... اینارو مینویسم که نگی نگفتی... خودت میدونی چیا تو دلمه... خودت میدونی دربارهی چیا دارم حرف میزنم...
نذار با مغز زمین بخورم... البته امیدم بهت خیلی زیاده... وقتی که ازت چیزی نمیخواستم، خیلی چیزا بهم دادی که الان میفهمم چقدر خوبن... دیگه الان که مستقیماً ازت یه چیزایی رو میخوام، حتماً کمکم میکنی...
همین... حرفی نیست دیگه...
فعلاً... :)
خودم. من واقعی...برچسب : نویسنده : namelessmea بازدید : 76