طرف زن داره مثلاً...

ساخت وبلاگ
کنار یکی از همگروهیا نشسته بودم... گوشیش زنگ زد... یکی دیگه از همگروهیا بود... اون پشت تلفن ازش پرسید کی پیشته؟ اینم گفت فلانی... اونم گفت خب پس هیچی ولش کن... و کلی حرف زدن و اینا... و تموم شد.

بهش گفتم کی‌ بود؟ چی می‌گفت؟

گفت قسمم داد به کسی نگم ولی حالا واسه تو می‌گم... فلانی میگه فلان خونه‌شون مستأجراش خونه رو تخلیه کردن و خالی شده و اینا... کسی هم نمیدونه... اگه خواستی دختری چیزی جور کن بیار...

و تأکید کرد که خداوکیلی به کسی نگیاااا :)) گفتم باشه بابا نمی‌گم... ولی‌ مگه ایشون زن نداره؟ گفت چرا... ولی مثکه دعواشون شده... یه چند هفته‌ای هست که قهرن...

گفتم بسیار هم خوب...

کاش نشنیده بودم این ماجرارو... کاش اون لحظه کنارش نبودم... و با چشم خودم نمی‌دیدم که کسی که به ظاهر پسر خوبی ام هست و تازه زنم داره، این کارارو می‌کنه...

همین میشه که دخترا به ما پسرا بی‌اعتمادن... حقم دارن... نمی‌دونم چی بگم... حالم خیلی بده. نمیدونم چرا. حالا یا من اُمُلم و الکی حساسم و چیز خاصی نیس، یا واقعاً جامعه داره به فنا میره... در هر صورت، حتی اگه مورد اول درسته، ترجیح می‌دم همینطوری بمونم تا آخر عمرم...

فقط و فقط و فقط از خدا یه چیز می‌خوام... اینکه همسرم از این مدل آدما از آب در نیاد... من تحملشو ندارم...

ای بابا... اینم از این... فعلاً...

 

خودم. من واقعی...
ما را در سایت خودم. من واقعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : namelessmea بازدید : 47 تاريخ : سه شنبه 8 آبان 1397 ساعت: 23:28