وقتی می خوای در مورد چیزی با کسی حرف بزنی، یا برای جمع حرف بزنی، سعی کن قبلش اون حرفاتو یه جایی شسته و رُفته بنویسی و دقیقاً بدونی چی میخوای بگی. به ترتیب و منطقی.
حداقل این برام تجربه شد که واقعا اگر آماده نباشم، چه اتفاقی ممکنه بیوفته و چقدر وجهه ت ممکنه خراب بشه... شاید الان اگر دوباره بخوام ببینمش، تو دلش بگه باز این... و با کراهت قبول کنه... یا به چشم یه آدم کم رو و خجالتی و بی عرضه بهم نگاه کنه... و چون فکر میکنه اینقدرا بزرگ نیستم، درباره ی چیزای بزرگتر باهام حرف نزنه و ... نمیدونم... خیلی دارم حرفای عجیب غریبی میزنم ولی اینارو تو دلم دارم حس میکنم. اینکه من وسواسی ام، شکی توش نیست. اینکه خیلی به خودم سخت میگیرم هم شکی توش نیست. شاید هیچ کدوم اینا هم نشه... اما تجربه نشون داده از هرچی بترسم، به سرم میاد. عین همین امروز... :) ولی خب اینقدرا هم ناراحت نیستم. دیگه از این به بعد حواسم 6 دنگ جمعه... و فکر کنم به همینش می ارزید... :)
پ.ن: اینم بگم که باید حتما توی صحبت کردن و سخن وری ماهر بشم. این خیلی نقطه ضعف بدیه. از بچگیم هم همراهم بوده. همیشه کم حرف بودم. باید یه فکری به حالش بکنم.
برچسب : نویسنده : namelessmea بازدید : 75